پشت کاجستان،برف.
برف،یک دسته کلاغ.
جاده یعنی غربت...
باد،آواز،مسافر وکمی میل به خواب.
شاخ پیچک ورسیدن وحیاط...
من ودلتنگ، واین شیشه ی خیس...
مینویسم، وفضا...
مینویسم و دودیوار و چندین گنجشک...
یک نفر دلتنگ است...
یک نفر میبافد...
یک نفرمیشمرد...
یک نفرمیخواند...
زندگی یعنی:یک سار پرید!
ازچه دلتنگ شدی؟
دلخوشی ها کم نیست:مثلااین خورشید،
کودک پس فردا،
کفتر آن هفته.
یک نفر دیشب مرد
وهنوز،نان گندم خوب است.
وهنوز،آب میریزد پایین،اسبها مینوشند.
قطره ها درجریان،
برف بردوش سکوت
وزمان روی ستون فقرات گل یاس.
+گاهی چقدر عجیب یک شعر متناسب میشه با حالتون...
نظرات شما عزیزان:
توي زندگي همه پاييزبامهرشروع ميشه اماپاييززندگي من جايي شروع شدكه مهرتوتموم شد....پاييزت پرازرگبارارزوهاي قشنگ
پاسخ: ممنون...شما؟چرا آدرس نذاشتین؟

پاسخ: ............
.gif)
پاسخ: منم لینکتون میکنم... :)

...برف بر دوش سکوت...
هه....
لعنتی!
پاسخ: ...

پاسخ: الان فمیدم! :))))))))))

پاسخ: صبتی ندارم دربارش!
موضوعات مرتبط: شعر ، ،